سفارش تبلیغ
صبا ویژن
   ثمره حکمت، رستگاری است . [امام علی علیه السلام]
 
بسم الله
قصد نداشتیم از انتخابات در این جا چیزی بنویسیم که ادعا مان این است که خانه شهدا است.
ولی وقتی ببینی که از بلیط صاحبان این مملکت خرج می کنند، نمی توانی ساکت باشی و مثل همیشه فریاد را در گلو بفشاری به بهانه اینکه نکند که گفته ات اشتباه باشد و خدا و بندگان خاصش دل چرکین شوند از اعمالت وقتی میبینی به بهانه رسیدن به قدرت چنان همه چیز را زیر پا میگذارند راهی نداری جز این که  داد بزنی و آگاه سازی کسانی را که قصد فریبشان را دارند.
این چند خط را نوشتم تا رگ گردن که به اندازه طنابی شده است فرونشیند.
اری با شما هستم آقای مهندس شما در این مدت که از عمر تبلیغات میگذرد کاری جز تخریب دولت های قبل نداشته اید. بردار عزیز فقط این نکته را یاد آور شوم که سران دولت های که شما در فیلم انتخاباتی تان کوبیدید همان های هستند که امروز به طور جد سنگ شما را بر سینه میزند اقای مهندس! و باز هم عجبا از خرج کردن نام یاری امام در زمان بحبوحه جنگ، اقای مهندس هنوز یادمان نرفته گفتار امام در همان دوران :
 امام خمینی رحمه الله علیه : ( بعد از استعفای میر حسین ) " جناب آقای موسوی نخست وزیر محترم نامه استعفای شما باعث تعجب شد حق این بود اگر تصمیم بدین کار داشتید لااقل من و یا مسئولین رده بالای نظام را در جریان می گذاشتید . در زمانی که مردم حزب الله برای یاری اسلام فرزندان خود را به قربانگاه می برند چه وقت گله و استعفا است !......" رجوع شود به صحیفه نور جلد 21 صفحه 11



کلمات کلیدی : سیاست، انتخابات
  نوشته شده در  یکشنبه 88 خرداد 10ساعت  9:13 صبح  توسط عشاق                نظرات دیگران()
آدرس مستقیم این نوشته

فاطمه علیها السلام، آخرین فرزند رسول خدا صلی الله علیه وآله و حضرت خدیجه کبری علیها السلام است.
 آن حضرت در روز بیستم جمادی الثانی از سال پنجم بعثت دیده به جان گشود. حضرت فاطمه نزد خدای عز وجل بیست اسم و شش کنیه دارد.
8 سال اول زندگی حضرت زهرا علیها السلام در شهر مکه سپری شد.آن حضرت در این مدت شاهد آزار رسول خدا توسط قریش وزندگی در محاصره اقتصادی بود. در سال دهم بعثت مادرش خدیجه را نیز از دست داد آن حضرت در سن هشت سالگی در پی هجرت رسول الله(ص) به مدینه راهی آن شهر شد . فضیلت خانوادگی و مناقب شخصی فاطمه علیها السلام سبب شد که حضرتش خواستگاران زیادی داشته باشد سرانجام آن حضرت با امام علی (ع) در سال دوم هجرت ازدواج کرد. اولین ثمره ی این ازدواج آسمانی در سال سوم هجرت "امام حسن" (ع) بود. در همین سال جنگی میان مسلمانان و کفار به نام "احد" اتفاق افتاد و در این جنگ حضرت زهرا و گروهی از زنان به کمک مجروحین شتافتند.
حضرت زهرا علیها السلام از اوضاع اجتماع نیز غافل نبود و وقتی زنان مسلمان از حضرتش سوال می کردند آن حضرت با حلم و حوصله بسیار به سخنان آنان گوش فرا می داد و جواب تک تک آنان را متین بیان می داشت . رسول مکرم اسلام (ص) بارها به جهت کرامت و بزرگی فاطمه (س) نزد خداوند متعال سفارش ایشان را به مردم کرده بودند.
 فاطمه(س) 18 سال داشت که پیامبر خدا ارتحال یافت. هنوز پیکر بی بدیل پیامبر(ص) بر زمین بود که غوغای سقیفه به پا شد این حادثه غمی دیگر بر غمهای فاطمه علیها السلام افزود. نتیجه سقیفه غصب خلافت علی (ع) و تشکیل اولین نطفه نفاق در مسیر اسلام بود.
این مصیبتها بر خاندان رسول اکرم (ص) کافی بود که ابوبکر درآن روزهای پر گیر و دار در اوان حکومت خود فاطمه علیها السلام را از ارث پدر و "فدک" محروم ساخت. حضرت زهرا علیها السلام نیز میراث پدر و فدک را ، از ابوبکر طلب کرد و چون نتیجه ای از کار خود نگرفت بر آن شد که این را در مجمع عمومی مطرح کند.
بعد از بیعت اجباری مردم و عدم تمکین علی (ع) بر بیعت با خلیفه اول ، در پشت درخانه دختر رسول خدا(ص) جمع شدند و درب خانه را آتش زدند. ثمره حمله به خانه علی(ع) کشته شدن "محسن شش ماهه"(ع) در رحم فاطمه (س) و شکسته شدن پهلوی زهرا(س) بود. بر اثر شدت بیماری ایشان در بستر بیماری افتاد و پس از صبوری بر مصیبتها و شکایت نزد تنهاترین مأمن و مأوایش که همان قبر رسول خدا بود سرانجام پس از 75 یا 95 روز از رحلت رسول خدا فاطمه دخت رسول خدا ، به رسول خدا(ص) پیوست و طبق وصیت ایشان بدن شریف حضرت در تابوت مخصوصی که خود سفارش داده بود مخفیانه توسط علی (ع) در مکان نامعلومی به خاک سپرده شد.
 اخلاق شریف ،عفت ، حیا ،بزرگواری و رضا بر مصیبتها و تابع ولی بودن از صفات ویژه دخت مکرم رسول خدابود . تسبیحات حضرت زهرا (س) از زیباترین و بزرگترین تحفه های رسول مکرم اسلام (ص) به ایشان بوده است .
فاطمه زهرا علیها السلام 5 فرزند داشت و سن شریفشان در حین شهادت 18 سال بود .

کلمات کلیدی : سیمای معصوم
  نوشته شده در  جمعه 88 اردیبهشت 18ساعت  10:19 صبح  توسط عشاق                نظرات دیگران()
آدرس مستقیم این نوشته

بسم الله
20 فرودین حال در مملکت ما روز مهمی است و مهم تر هم میشود ان شاالله.
مهم از آن جهت که ما هر سال در صنعت هسته ای به مرز خود باوری و اعتماد به نفسی میرسیم. این پیروزی ها را خدمت تمام ملت شریف ایران اعم از شهید پرور و غیر شهید پرور تبریک عرض میکنم.
امروز بر حسب عادت زمان ناقص بودن ( منظور دوران عزب بودن است ) سری زدیم به مراسم بزرگداشت شهید سید مرتضی آوینی و نمی دانم اگر سید شهیدان اهل قلم هم بودند تا آخر این مراسم مینشستند یا خیر همان اول جلسه بلند میشند و میرفتند؛ ولی نه اگر او بود تا انتها می ماند و دفاع می کرد از ارزشهایی که برای خیلی ها بی ارزشی شده است.
نمی دانم دلخورم از خودم، از او، از بعضی از هم سنگرانش که حال سنگر را نه که حفظ نکرده اند در صدد ویران کردن آن هستند.
نمی دانم ما سینما رفته بودیم یا همایش بزرگ داشت یک شهید بزرگوار که برای بدست آوردن خیلی چیز ها، خیلی چیز ها را از دست داده اند.
فقط و فقط برای تو مینویسم سید جان!
بسم الله
سید جان یادت هست که قدیم تر ها که به سینما میرفتی در آنجا هم لژ خانوادگی را جدا می کردند. نمی توانم تحمل کنم که در چنین همایشی زن و مرد در کنار هم بنشینند، بدون هیچ جدا سازی و راهنمایی. وقتی وارد سالن میشوی هاج و واج می مانی که کجا برادران هستند و کجا خواهران. برقهای سالن خاموش است و صدای سید در سالن پیچیده است ( قسمت هایی از روایت راوی است فتح الفتوح ) همچنان منگ میزنم در کور سوی نور هنوز دنبال قسمت مردان هستم ( به اصطلاح هنوز ما مردیم! ) گیج میشوم ردیف وسط بیشتر آقایان نشسته اند ولی نه تعدادی هم از خواهران آن جلو نشسته اند، همچنان که به گیج زدن خود ادامه میدهم یه پله را با هول و ولا و دلهره طی میکنم ( قدیم ترها که سینما میرفتم حداقل یک نفر بود که در تاریکی سینما چراغ قوه ای جلوی پایم میگرفت و تا نشستن روی صندلی همراهیم میکرد.) اولین صندلی خالی که می بینم بسویش حرکت میکنم یک عدد کیف زنانه صورتی روی صندلی اول  قرار دارد که دسته آن از صندلی آویزان است با احتیاط خاصی از کنارش رد میشوم با یک فاصله از آن صندلی مینشینم.
سالن شلوغ نیست ساعت 3:15 است نکند روزمرگی ها مار را از تو دور تر کرده باشد. نه تو فراموش شدنی نیستی، به راحتی بدست نیامدی که راحت از دست بدهیمت.
تنها چیزی که آرامم می کند صدای دلنشین تو است. در افکار خود فرورفته ام که برق روشن میشود در گوشه سمت راست سن مردی نشسته است و رحلی در جلو و تلاوت چند از کلام الله مجید.
بی نظمی در همه جای سالن داد میزند قاری درحال خواندن قرآن کریم است که فردی که کاور شبکه تهران بر تن دارد میرود روی سن و در گوش قاری چیزی میگوید. ( شاید نکته مهمی بوده که قبل از اینکه قاری روی سن بیاید یادشان رفته بگویند شاید تغییراتی در قرآن بوجود آمده به صورت آنلاین در این عصر ارتباطات نعوذبالله ) توان و نوشتن نمانده شاید روزی دیگر نوشتم آنروز که آرام تر شدم سید امروز بیشتر از هروز دلم برایت تنگ شده است.
و امروز همه میگفتند که تو در اواخر عمر خیلی تنها شده بودی، میخواستند این رو بگویند به ما که تو از جنسی دیگری بودی. را ستی بعد از 16 سال هنوز هم غریب هستی سید!
« یادهایت را در خود تجربه کن. »

کلمات کلیدی : شهیدآوینی
  نوشته شده در  جمعه 88 فروردین 21ساعت  12:32 صبح  توسط عشاق                نظرات دیگران()
آدرس مستقیم این نوشته

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

لیست کل یادداشت ها
خیبری ساکته،دود نداره سوز داره
برای دل تنگی خودم
جلوه ای از عبادت امام رضا علیه السلام
کلنا عباسک یا زینب...!
اسلام علیک یا ابوتراب
برای مرغ سحر رسانه ملی، فرزاد جمشیدی
حماسه حضور
جانستان بلوچستان (قسمت نهم)
برگرد(خیبر)
کاش نماز عیدفطر را به امامت مولای غریبمان اقتدا کنیم؟
من و شلوارم...
جانستان بلوچستان (قسمت هشتم)
روح جهاد و اخلاص مرزی نمیشناسد.
جانستان بلوچستان (قسمت هفتم)
عاشق شدیم و عاشق حیران ما شدند
[همه عناوین(201)][عناوین آرشیوشده]