بسم الله الرحمن الرحیم
شب، شب ولادت سومین اختر تابناک آسمان ولایت بود.
یادش
بخیر! چنین شبی که در بین الحرمین، روبروی حرم سلطان آدب گفتم که اگر جان
سالم بدر برم دیگر پای برین سرزمین نمی گذارم. بیش از شش سال می گذرد و
بیاد آن شب و عشق آن حرم در حرم ولی نعمتمان امین الله را زیر لب زمزمه می
کنم چه شبی است امشب حالی است عجیب؛ همه جا نور است و نور نسیمی خنک که
گویی از بهشت می وزد صورت و سیرت را نوازش می دهد، تو گویی این جا بهشت
است!
آرام
در حال گام برداشتن به طرف صحن اسمال طلا ( جمهوری ) بودم با صدای همهمه
قدم هایم را تند تر کردم وقتی وارد صحن شدم دیدم همه به طرفی می دوند
نفهمیدم چه شد ولی صدای نقارخانه بود که در گوش جانم حکایت از لطف آقا و
شفای بیماری می کرد در همان لحظات بود که دیدم شخصی فریاد می زند دارم می
بینم من می بینم و دوباره سیل جمعیت به طرف او دویدند هرکس سعی می کرد با
دست زدن به آن بیمار تبرک بجوید و بازهم صدای نقاره؛ مبهوت مانده بودم می
دانستم که این تنها قطره ای از دریای کرامت مولا ست. همه در صحن ضجه وناله
می زدند و هر کس حاجتی می طلبید من هم گوشه ای را پیدا کردم و رو به گنبد
مینایش نشستم نمی دانستم چه بخواهم . بخود که نگاه می کردم هیچ نداشتم
برای گفتن و عرضه کردن به مولا ولی سرم را که بالا می آورم به هر طرف که
می نگریستم ذکری از مولا بود یا رئوف و یا عطوف او مهربان است مهربانتر از
هر شفیق و رفیقی با شنیدن این نامها انگار مولا دو دستش را گشوده بود برای
در آغوش گرفتن زائرانش مگر نه اینکه زیارت یعنی زیاد شدن محبت.
حدیثی از امام صادق ( علیه السللام ) به ذهنم رسید که می فرمایند :
« هر کس ما را پس از مرگمان زیارت کند گویا در حال حیات زیارتمان کرده است.»
نگاه کردن به گنبد مینایش آرامشی به من می داد که تا به حال آن را حس نکرده بودم.
آه که کاش کمی معرفت داشتیم مولا جان می دانیم که ما هیچ نداریم از معرفت به شما ولی این را هم می دانیم که
هر که را خواهی تو نو کر می کنی
بر صفات خویش مظهر می کنی
رزقی از لا یحتسب بهر دلش
تا نفس آید مقدرّ می کنی
با نگاهت شرح صدرش می دهی
حمل قرآن را میسّر می کنی
این لیاقت کو، کنارت زیستن
این عطا را بر کبوتر می کنی
مولا
جان، با اینکه هیچ نداریم اما خودت خوب می دانی که عشق را با نام شما
آموختیم و آرامش را با قدم زدن در حریمت . معنای مهربانی را وقتی حس کردم
که با نگاه کردن به گنبدت ذکر یا عطوف خواندم. هرچه داریم از شما داریم ای
ولی نعمت ما.
خداوندا
به حق شادی دل باب الحوائج و نجمه خاتون در این شب ذره ای از نور شمس
الشموس را بر دل ما به تابان تا مولا شفیع ما باشد در دو جهان ان شا الله.
گل کرده اشکم امشب، عید ولا رسیده
خورشید نجم خاتون در آسمان دمیده
بر درد دل طبیبی، بر ناله ام مجیبی
ای آشنای دلها، داد از غم غریبی
ای جنت و بهشتم، عشق تو سرنوشتم
در راه عشق رویت، از جان دل گذشتم
در مان درد مایی، تو جلوه خدایی
شب ولادت تو، من آمدم گدایی
عاشقم، عاشق روی رضا ( علیه السلام )
زائرم، زائر کوی رضا ( علیه السلام
بسم الله
هر چه تلاش کردم قلم فرسایی کنم از حضور پور شور مردمانی فهیم و انقلابی ره بجایی نبردم، عده ای خواستند همچون حماسه شما مردمان در 22 خرداد ماه، خدشه وارد کنند بر این حماسه ولیکن حضور مردمان بیدارد مانع فرصت طلبی آنان گشت.
پس بنگریم این حماسه ملی را !