بسم رب الشهدا والصدیقین
سپاس خداوندی را که سخنوران از ستودن او عاجزند و حسابگران از شمارش نعمتهای او ناتوان و تلاش گران از ادای حق او در مانده اند . خدایی که افکار ژرف اندیش . ذات او را درک نـــمی کنند و دست غو اصان دریای علوم به او نخواهد رسید . پروردگاری که برای صفات او حد و مرزی وجود ندارد و تعریف کاملی نمی توان یافت و برای خدا وقت معین و سر آمدی مشخص نمی توان تعین کرد مخلوقات را با قدرت خود آفرید ، و با رحمت خود بادهارا به حرکت در آورد و به وسیله کوه ها اضطراب و لرزش زمین را به آرامش تبدیل کرد .
با عرض تبریک به مناسبت فرارسیدن عید ولایت ؛ غدیر، خاکى سوخته، ملتهب، در عمق صحراى «جُحفه» نیست تا از چهار سوى تا هر جا که چشم کار مى کند گسترده و ناپیدا باشد. غدیر درخشان چون گوهرى در تابش آفتاب است، وسیع به وسعت ابدیت است و جارى در لحظه لحظه کائنات است، صبور چون ایمان و لطیف چون عشق است، برنده چون شمشیر، کوبنده چون طوفان است، خاشع چون واژه صداقت و سرافراز چون افلاک است. هیچ دست سیاه کارى در طول تاریخ نتوانسته است نامش را از لوح دلها و صفحه خاطره ها بزداید. هر چند که هزاران بار نامش را از کتابها حذف کردند ولی هر بار استوار تر و پا برجا تر ماند.
کتابى را به خاطر این نام به آتش کشیدند و زبان هایى را که در دفاع از این واقعه باز مى شد بریدند. لکن نتوانستند یاد آن برکه زلال تنهاى در دامن دشت خفته را از خاطر خداجویان محو کنند. هر روز نامش بلند آوازه تر و هر سال خاطره اش شکفته تر و هر زمان روشنى و جذابیتش مضاعف گشت. تا اکنون که 1400 سال از آن شیرین خاطره صدر اسلام مى گذرد و شیعیان به یادش شادان و از ایمان به آن مفتخرند. تاریخ شیعه و گرامیداشت «عید غدیر» در هر سال گواه این مدعاست. آرى، خورشید را نمى توان با گِل اندود.
غدیر صراط است، با ایمان به آن مى توان از آن گذشت، وگرنه لبه شمشیرى است که هر منافق و ملحدى را به دو نیمه خواهد ساخت. غدیر نه فراموش شدنى است و نه کهنه شدنى، ماندگار است و پویا و زندگى ساز. غدیر تجلّى ولایت است که رکن حیات معنوى انسان است. هان! به خود آیید و راه تحقیق پیمایید و پرده تعصب و تکیه به سنت اجدادى را بردرید، خطبه رسول (ص) را در روز غدیر باز خوانید و حقایقش را دریابید، چشم دل بگشایید تا ببینید روز غدیر هنگام جدا شدن حق از باطل است، هنگام تمییز خبیث از طیب است، وقت انتخاب راه است.
و حماسه غدیر چه بود :اینجا غدیر خم است ـ کاروان در بازگشت از حج بجائى رسیده است، که جمعیت پراکنده شده و هر کس بسوئى میرود، آخرین پیامبر خدا، محمد (صلى الله علیه وآله) که همان نفس على و على نفس اوست (بحکم آیه وانفسنا وانفسکم) مأمور میشود که آخرین پیام را بمردم برساندکه بدون رساندن آن اصلاً تبلیغ دین نشده، و دین خدا هم ناقص خواهد ماند، «یا اَیُّها الرَّسولُ بَلِّغْ ما اُنزِلَ اِلَیکَ مِن رَبِّکَ فَاِنْ لَم تفعل فما بَلَّغتَ رِسالَتَه واللهُ یَعصِمُکَ مِنَ النّاس» اى رسول و فرستاده آنچه پروردگارت بر تو فرستاده است ابلاغ کن، و اگر ابلاغ نکنى پس رسالت او را نرسانده اى و خداست که تو را (از شر مردم) نگه مى دارد و پس از ابلاغ این رسالت بود که این آیه نازل شد «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دیناً».امروز دینتان را کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم، و اسلام را برایتان برگزیدم.
پیامبر در برابر جمعیتی که راویان گفته اند که بیش از صد هزار نفر بوده اند . لب به سخن گشود : « و از آنان اقرار گرفت، اقرار به وحدانیت خدا و نبوت محمد (صلى الله علیه وآله)و بدرستى ثابت بودن بهشت و جهنم، و مرگ و قیامت و زنده شدن مردگان، پس از آنکه اقرار و اعتراف نمودند فرمود آیا مى شنوید، گفتند آرى، سپس فرمود من پیش از شما بر حوض وارد مى شوم، و شما پس از من وارد خواهید شد، پس بنگرید که با این دو چیز پر ارزش چگونه عمل خواهید کرد، پرسیدند این دو چیز پرارزش چیست، فرمود یکى اکبر و دیگرى اصغر، اما اکبر کتاب خداست، و اما اصغر عترت من است و این دو با یکدیگر خواهند بود، تا زمانى که لب حوض بر من وارد شوند، پس از این مقدمات بود که دست على (علیه السلام)را گرفت و چنان بلند فرمود که سپیدى زیر بغل هر یک نمودار شد سپس فرمود اى مردم کیست؟ که از خود مردم بمردم اولى باشد، گفتند خدا و رسول دانا است. بعد فرمود: «انَّ الله مولاى، و انا مولى المؤمنین، و انا اولى بهم، من انفسهم، فمن کنت مولاه فعلىّ مولاه یقولها ثلاث مرّات و فى لفظ احمد امام الحنابلة أربع مرّات» همانا خدا مولاى من است و من مولاى مؤمنین هستم، و من به مؤمنین از خودشان اولى هستم، جمله یاد شده را سه مرتبه و بقول احمد پیشواى حنابله چهار مرتبه فرمود.»
اهمیت روز غدیر از دیدگاه اهل بیت (علیه السلام):
حضرت محمد (صلى الله علیه وآله)فرمودند :روز غدیر خم، برترین اعیاد امت من است، و آن روزى است که خداى تعالى مرا فرمان داد تا برادرم على بن ابیطالب (علیه السلام) را رهبر امت خود قرار دهم، تا پس از من به او اقتداء کنند و غدیر، روزى است که خداوند در آن روز دین را کامل کرد.
امام صادق (علیه السلام): سنگهاى اساسى (پایه هاى اسلام) سه چیز است نماز خواندن، زکاة دادن، و ولایت (پذیرفتن امارت و حکومت على (علیه السلام) و آل او) داشتن هیچیک از نماز و زکاة و ولایت صحیح نیست مگر با ضمیمه دیگرى.
و روایات بسیار دیگری که در حوصله این بحث نمی گنجد و خود بهتر از من حقیر می دانید .
در این قسمت به چندی از ویژگیهای اهل بیت از دیگاه حضرت امیر می پردازم که در کتاب مقدس خود نهج البلاغه فرمو ده اند : ( « خطبه چهار » شما مردم به وسیله ما ، از تاریکی های جهالت نجات یافته و هدایت شدید ، و به کمک ما ، به اوج ترقی رسیدید . صبح سعادت شما با نور ما درخشید . کَر است گوشی که بانگ بلند پندارها را نشنود ، و آن را کس که فریاد بلند ،کرکند ،آوای نرم حقیقت چگونه در او اثر خواهد کرد ؟ قلبی که از ترس خدا لرزان است ، همواره پایدار و با اطمینان باد .!
و امیر به گفته خودش برای واداشتن ما به راه های حق ، که در میان جاده های گمراه کننده بودیم به پا خاست در حالی که سر گردان بودیم و راهنمایی نداشتیم . تشنه کام هرچه زمین را می کندیم قطره آبی نمی یافتیم ؛ و تلاش بیهوده می کردیم .
و چه زیبا سخن گفتی که « دو ر باد رأی کسی که با من مخالفت کند ! از روزی که حق به من نشان داده شد ، هر گز در آن شک و تردید نکردم ! کناره گیری من چون حضرت موسی (علیه السلام) برابر ساحران است که بر خویش بیمناک نبود ترس او برای این بود که مبادا جاهلان پیروز شده و دولت گمراهان حاکم گردد . امروز ما و شما بر سر دوراهی حق و باطل قرارداریم ، و آن کس که به و جود آب اطمینان دارد تشنه نمیماند .
و ما تشنه نماندیم و از دریای کرامت شما به اندازه کمال خود سیر می نوشیم .!
آری اولین شراره هاى آتش کین دشمن در کناره غدیر تولد یافت. آن زمان که على (علیه السلام) بر ساقه بازوان پیامبر شکفت، دانه هاى خشم خاک دل دشمن، سر باز کرد. پیامبر، شاید سخن تازه اى نگفت، سرّ مکنونى را فاش نکرد و راز سر به مهرى را نگشود. آنچه را که به رمز و کنایه در اینجا و آنجا فرموده بود با جامهاى شفاف صراحت به گوش تک تک مردمان ریخت، همه مردمان. و این براى دشمن سنگین بود و شکننده. لوح محفوظ، کتاب مبین، قرآن ناطق، امام مبین، رحمت واسعه و... که همه را پیامبر به على تعبیر کرده بود، مى شد آنچنان در پرده تحریف پیچید، که نافذترین دقتها هم حتى دریافتشان را نتواند.
آنچه من بر شما بوده ام، از این پس على بر شماست. هر که به کشتى نبوت من درآمده است، اینک در ساحل امامت على پیاده شود وگرنه بى تردید غرقه مى گردد. آمده بودم که از ظلمت وارهانمتان و اینک خورشید در دستهاى على است. آمده بودم که از عذاب الهى بترسانمتان، بترسید از خیانت به على. آمده بودم که راه بهشت را بنمایمتان، پا جاى پاى على بگذارید. آمده بودم که دین را بیاورم، صراط مستقیم، صراط على است. دین، على است به تمامه. على مظهر اَتَم و اَکْمَل دین است. راه، با على هدایت است و بى على ضلالت.
سخن تمام و... نیز رسالت من.
«الیوم اکملت لکم دینکم...»
و این براى دشمن سنگین بود و شکننده ؛ و سنگین هست و شکننده .! حال که وجود خورشید حجت ناگزیر است و لامحاله، و در روز روشن ولایت، از دیوار آگاهى مردم بالا نمى توان رفت و همت به سرقت گنج ایمانشان نمى توان گماشت، تنها دو کار مى توان کرد.
یا خورشید را زندانى سکوت باید ساخت یا چشم و دل مردم را از نور فرو باید بست. مردم را کور باید کرد... و اگر این هر دو شد که غایت مطلوب است و نهایت مأمول.
و این هر دو شد، هم على خانه نشین شد، هم پرده هاى سیاه جهل و کفر و نفاق، چشمِ دل مردم را پوشاند. که این هر دو بى دیگرى نمى شد. اما با این دو مصیبت عُظمى ـ خانه نشینى خورشید و سیاه دلى مردم ـ اسلام غریب شد و آرام آرام آن دشنه ها که در کارگاه انکار غدیر، ساخته و پرداخته شده بود، از نیام خباثت درآمد و مهیاى قتل آل الله شد. با اولین ضربه، عرش و فرش به لرزه درآمد، فرق امید شکافته گشت و خون یأس، محراب مظلومیت را پوشاند. با دومین ضربه، امام حسن و با سومین و چهارمین... امام حسین عصاره مظلومیت تاریخ به خون نشست و منکران غدیر و خفاشان ولایت گریز، حضور ممتد و مستمر شب را جشن گرفتند.
حرف در باره غدیر و اصل غدیر بسیار می توان گفت که کار من ناقص نیست . ولی ای برادر و ای خواهر از منه کمترین بنده خدا بشنو که نگزاریم کینه و دشمنی به ولایت علی علیه السلام بیش از این ریشه بدواند و ما را در زندان جهل خویش فرو برد .!
( الحمد الله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة امیر المو منین و اولاده المعصو مین علیهم السلام )
و من الله التوفیق
التماس دعا