چراغ جادو

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
   1   2      >
 

.:افزايش آمار و پيج رنک وبلاگ يا سايت شما به صورت کاملا رايگان:.


سلام دوست خوبم

حالتون خوبه انشالله؟

برادرم، وبلاگ سزار با دست نوشته اي از سزار به روز شده. اگر مايليد ببينيد. قابل توجهه.

التماس دعا

و

پيروز و پايدار باشي

بسم الرب الحسين

سلام از اين كه شما به وبلاگم تشريف آورديد واقعا خوشحال شدم واز آن جاكه نظر حضرت عالي برايم بسيار مهم است دوست دارم بدانم كه با كدام قسمت از حرفهايم مخالفيد در ضمن اگر رخصت ديد ميخواهم لينك شما را قرار دهم يا حق

سلام

اميدوارم شهداي عزيز در جوار ..... محشور شن

و انشاالله شما هم 2 تا بشي.

بسم رب الشهدا والصديقين

از اين كه به وبلاك من سرزدين متشكرم وبلاك بسيار زيباي دارين

از شما يه خواهشي دارم كه اگه مي شه براي طراحي وبلاك اگه سي دي يا كتاب كه اگه شما بگين كه بهتر است مرا راهنمايي كنين منتظر شما هستم اميدوارم كه به من كمك كنين يا علي

سلام
حالتون خوبه
موفق باشي
وقت کردي بيا سراغم................................

پروردگارا

به من آرامش ده

تا بپذيرم آنچه را نمي توانم تغيير دهم.

دليري ده

تا تغيير دهم آنچه را مي توانم تغيير دهم.

بينش ده

تا تفاوت اين دو را بدانم.

دانايي ده

که از صراط مستقيم باز نيفتم.

بينايي ده

که در چاه اسفل السافلين نيفتم.

ديده ايي ده

که جز ربانيت و حقانيت تو نبينم.

دلي ده

که جز عبوديت تو بر نگزينم.

نفسي ده

که حلقه بندگي تو در گوش کنم.

گوشي ده

که کلام ملکوتي تو را نيوش کنم.

قناعتي ده

که چشمه جوشان حرص و طمع را بخشکانم.

مناعتي ده

که جز تو هيچ نخواهم و هر آنچه خواهم از تو خواهم.

شکيبايي ده

تا آتش فراق تو را به جان خرم.

توانايي ده

تا دوزخ گناه از جان به در برم.

و.....

الهي مرا آن ده که آن به.

آمين.

سلام عزيز دل

خسته نباشيد

سبكباران خراميدند و رفتند مرا بيچاره ناميدند و رفتند
سواران لحظه اي تمكين نكردند ترحم بر من مسكين نكردند
سواران از سر نعشم گذشتند فغانها كردم‚اما برنگشتند
اسير و زخمي و بي دست وپا من رفيقان اين چه سودا بود با من
رفيقان رسم همدردي كجا رفت جوانمردان جوانمردي كجا رفت
مرا اين پشت مگذاريد بيتاب گناهم چيست پايم بود در خاك
اگر دير آمدم مجروح بودم اسير قبض و بسط روح بودم
در باغ شهادت را مبنديد به ما بيچارگان زآنسو مخنديد
رفيقانم دعا كردند و رفتند مرا زخمي رها كردند و رفتند
رها كردند در زندان بمانم دعا كردند سرگردان بمانم
شهادت نردبان آسمان بود شهادت آسمان را نردبان بود
چرا برداشتند اين نردبان را چرا برداشتند راه اسمان را
مرا پايي به دست نردبان بود مرا دستي به بام آسمان بود
شهيد تو بالا رفته اي من در زمينم برادر رو سياهم شرمگينم
مرا اسب سپيدي بود روزي شهادت را اميدي بود روزي
در اين اطراف دوش اي دل تو بودي نگهبان ديشب اي غافل تو بودي
بگو اسب سپيدم را كه دزديد اميدم را اميدم را كه دزديد
مرا اسب چموشي بود روزي شهادت ميفروشي بود روزي
شبي چون باد بر يالش خزيدم به سوي خانه ساقي دويدم
چهل شب راه را بي وقفه راندم چهل تصوير تا پي نامه خواندم
ببين اي دل چقدر اين قصر زيباست گمانم خانه ساقي همينجاست
دلم تا دست بر دامان در زد دو دستي سنگ شيون را به سر زد
اميدم مشت نوميدي به در كوفت نگاهم قفل در ميخ قدر كوفت
چه درديست كه در فصل اقاقي به روي عاشقان در بسته ساقي
بر اين درواي من قفلي لجوج است بجوش اي اشك هنگام خروج است
در ميخانه را گيرم كه بستند كليدش را چرا يارب شكستند
دعا كردند در زندان بمانم دعا كردند سرگردان بمانم
من آخر طاقت دوري ندارم خدايا تاب جان كندن ندارم
دلم تا چند يا رب خسته باشد در لطف تو تا كي بسته باشد
بيا باز امشب اي دل در بكوبيم بيا اين بار محكم تر بكوبيم
مكوب ايدل به تلخي دست برقصر در اين قصر بلور آخر كسي هست
بكوب اي دل كه اينجا قصر نور است بكوب ايدل مرا شرم حضور است
بكوب اي دل كه غفار است يارم من از كوبيدن در شرم دارم
بكوب اي دل كه جاي شك و ظن نيست مرا هر چند روي در زدن نيست
كريمان گر چه ستارالعيوبند گداياني كه محبوبند خوبند
بكوب اي دل مشو نوميد از اين در بكوب اي دل هزاران بار ديگر
دلا پيش آي تا دادت بگويم به گوشت قصه اي شيرين بگويم
برون آيي اگر از حفره ناز به رويت ميگشايم سفره راز
نميدانم بگويم يا نگويم دلا بگذار تا حالا نگويم
ببخش اي خوب امشب ناتوانم خطا در رفته از دست زبانم
لطيفا رحمتي بر من ضعيفم قويتر از من از امشب حريفم
شبي ترك محبت گفته بودم ميان دره شب خفته بودم
ني ام از ناله شيرين تهي بود سرم بر خاك طاقت پر نميسود
زبانم حرف با حرفي نميزد سكوتم ظرف بر ظرفي نميزد
نگاهم خال در جايي نميكوفت به چشمم اشك غم پايي نمي كوفت
دلم در سينه ام قفلي بود محكم كليدش بود در درياچه غم
اميدم گرد اميدي نميگشت شبم دنبال خورشيدي نميگشت
حبيبم قاصدي از پي فرستاد پيامي با بلوري از مي فرستاد
كه ميدانم تو را شرم حضور است مشو نوميد اينجا قصر نور است
دلا اي عاشق اندوهگينم نمي خواهم تو را غمگين ببينم
اگر آه تو از جنس نياز است در باغ شهادت باز باز است
نمي دانم كه در سر اين چه سوداست همين اندازه مي دانم چه زيباست
خداوندا چه درد است اين چه درد است كه فولاد دلم را آب كرده است
مرا اي دوست شرم بندگي كشت چه لطف است اين مرا شرمندگي كشت»
بازم با عرض پوزش از آهنگران كه من از شعرش خوشم اومده و اينجا نوشتم.
كاشكي كه همين چند تا نكته اي من از اين شعر ياد گرفتم نباشه و من ازش بيشتر درس بگيرم.
بازم يه كاشكي
ماراهم دعا كنيد يا حق

به نام خدا با سلام وبلاگ آرش کماندار با موضوع منطق الهي در خصوص سخنراني اخير رياست محترم جمهوري اسلامي ايران در سازمان کنفرانس اسلامي در خصوص رژيم صهيونيستي به روز شد . حتما يه سر به وبلاگ من بزنيد نظر هم بزاريد خوشحال مي شم . باتشکر

سلام خسته نباشيد

تسليت واژه كوچكي است بر اين مصيبت بزرگ
خوشحال ميشم به کلبه درويشي ما هم سر بزنيد

دستي كه ورق مي زند اين خاطره ها را
بايد بنويسد غم جان كندن ما را

مانديم و شما بال گشوديد از اين شهر
رفتيد به جايي كه ببينيد خدا را

............................................

سلام دوست گرامي تسليت مرا هم براي اين عروج خونين پذيرا باش. اگرچه اينان هم كه رفتند تسليت به ما مي گويند كه هنوز مانده ايم !

التماس دعا

و

پيروز و پايدار باشي

هوالحي

تو مي روي و غمت عاشقانه مي ماند

کنارم اين دل پر از بهانه مي ماند

دو برگ ياد غمين از بلوط چشمانت

به باغ خاطره هايم شبانه مي ماند

مرا به نام صدا کن زمان هجرت خويش

همين صداست که در اين زمانه مي ماند


تون صداي تو در هر سرود مي پيچد

بلوغ نام تو در هر ترانه مي ماند

خدايا چه دردآور است قصه کوچ

پرنده مي رود و آشيانه مي ماند

*****

ديروز يكي از غم انگيزترين روزهاي زندگيمان بود ، يكي از روزهايي كه هرگز فراموشش نمي كنيم .

ميدان بهارستان تهران از زيبايي گلهاي عاشقي كه برايش به ارمغان آورده بودند حقيقتا بهارستان شده بود . گلهايي كه آمده بودند تا با اشك چشم شستشو شوند تا آماده ديدار يار گردند .گلهايي كه هر كدام به تنهايي عطر دل انگيزشان گلستاني را بس است .

زبان را ياراي سخن گفتن نبود هر چه را مي خواستي بداني در چشمهاي گريان مي خواندي . ديدگان اشكبار مادران ، قامت خميده پدران و دستان پر نياز كودكاني كه آغوش گرم پدر را طلب مي كردند خود گوياي همه چيز بود .

امروز پرستوهايي را بدرقه كرديم كه آنگونه كه لايقشان بود به ديدار حق شتافتند و لقب شهيد را از پروردگارشان هديه گرفتند .

بزرگ مردان عرصه رسانه ، فرزندان عزيز وطن شهد نوشين شهادت گوارايتان باد.

با عرض سلام تسليت

خداوند صبر جميل به خانوادهايشان عطا كند

الهم عجل لوليك الفرج

دوست عزيزم وبلاگ ظهور عشق لوگو دار شد

ممنونمwww.ParsiBlog.com/PhotoAlbum/zohooreshgh/2.jpeg

بيست!!

بازم بنويس

علي علي

با سلام،گرامي ما هم ميخواستيم با شما راحت حرف بزنيم، باور کنيد کسي از انقلاب فراري نيست بلکه سهم طلبي ها پاره اي، حتي افراد خالص را تا حدي از انقلاب آزرده است. انقلاب ملک لا يمطلق احدي نيست و نبايد با کم لطفي محض دامان هر که را به هر دليلي که نتوانسته پاي در جبهه ها گذارد به انواع و اقسام اتهامات آلوده ساخت.آئينه ي دل پاک کنيم و در پشت اينهمه بظاهر دشمنان انقلاب، افراد خالصي را ميبينيم که از برخورد عده اي از خدا خداتر شده ها رنجور و آزرده خاطر شده اند. برادر نازنين که ما را لايق به گفتار خصوصي ديديد و فروتنانه اعلام کرديد شايد اشتباه هم کرده باشيد، اين را هم برادرانه از ما بپذيريد که هستند افراد بظاهر راديکال و حزب اللهي که با تحقير مداوم دلسوزان نظام و انقلاب، آب به آسياب دشمن ريختند و ميريزند. ما هم ميپذيريم گاهأ در استفاده از واژه ي ارتجاع اشتباهاتي از جانب همفکران ما انجام شده است. پيغام شما بنا به درخواست محترمتان پاک ميشود.شعر بسيار زيبائي بود. به ما هم سري بزنيد با چند خبر بروزيم:"مسعود ده نمکي: آيا حرفهائي که درباره ي آراي سازمان يافته شده زده ميشود را قبول داريد؟ محسن رضائي:نه، حركت سازمان يافته حکومتي را قبول ندارم، ولي حرکت سازمان يافته آقاي احمدي نژاد در سه استان کشور را قبول دارم که چراغ خاموش انجام داده بود."از نشريه ي صبح دوکوهه
پاسخ

بسم رب الشهدا با سلام! از سهم طلبي گفتيد برايتان بگويم كه سهم من از دنيا جامه برتن لقم ناني برلب و ذكر خداست و ديگر هيچ ! ولي در مورد انان كه از بسيجي ها بسيجي تر شده اند بايد بگويم كه از اطاعت وعبادت به اندازه سر سوزني نمي دانند . ! در مورد ارتجاع ، هم فكران شما متاسفانه انتقاد نمي كنند عناد دارند با انقلابي كه به سادگي بدست نياورده ايم كه به سادگي از دست بدهيم . ! خدا پشت پناه عدالت گران است .
دلم گرفته اي دوست...هواي گريه دارم:(
   1   2      >