به نام حضرت دوست ....
اى مهربان؛
بگذار تا در ميان ستارههاى شب و تنهايى شب با تو سخنى داشته باشم؛
بگذار تا از درد جدائيت كه با غيبتت همه تكيهگاه مظلومان ازبينرفته بنالم؛
پيش از تو آب معنىِ دريا شدن نداشت ولى مىدانم كه با حضورت در ميان مردم هر قطره آب معنى يك دريا را مىدهد و حتى گياهانى كه با نبودنت اجازه زيبا شدن نداشتند ولى با تو گلستان مىشوند؛
اما افسوس كه بوى غيبتت به مشام تنهاييم مىرسد
اى آقاى من؛
شنيدهام كه با نماز خواندن شماست كه خورشيد جان مىگيرد و
با هر نفس شماست كه روشنتر مىشود!
آخر از حريم كدامين بهارى كه عاشقانت با شنيدن نامت به قامت سبزت مىايستند
و قلبهايشان را به سوى شما روانه مىسازند؛
من مىدانم كه دل شما مانند دريا پاك است،
روييدن خورشيد از خاك، معناى وجود تو را مىدهد و بهار را در نام شما مىجويم.
سلام بزرگوار ....
مطالب بسيار شيوا و دلنشين بود ....
مويد و مهدوي باشيد ....
در پناه حضرت دوست ....