سفارش تبلیغ
صبا ویژن
   دانشمندی که از دانشش استفاده می شود، از هزار عابد بهتر است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 

«معمولاً دردها و غمهایی وجود دارد که کشنده و نابود کننده است؛ روح را کثیف و چرکین می‌کند، قلب را به شدت می‌فشرد، تنفس را بر آدمی محال می‌کنند، دنیا را تیره و تار می‌نماید، شمع حیات را در وجود آدمی خاموش می‌کنند، روشنایی‌ها به تاریکی و زیبایی‌ها را به زشتی مبدل می‌کنند. ...

و من این نوع درد و غم را درد و غم کثیف می‌نامم. ما جام جهانی را باختیم! جام جهانی برا ی ما تمام شده است و به انتهای آن رسیده ایم . ولی این غمی نیست که جان و روح انسان را بفشرد!

هم زمان با جام جهانی فشار صهیونیست ها به مردم مظلوم فلسطین بیشتر شده است .

جام جهانی برای ما تمام شده است ولی جهان برای عندلیب ادامه دارد.

امروز عند لیب رفت تا بازار محنی یهودا. امروز عندلیب رفت تا میان آن ها که منتظر بودند تا روزش برسد و همین چند فلسطینی باقی مانده را هم بدرند. امروز عندلیب رفت تا یک مسئله را با کمک آن ها حل کند. کی می داند اگر چهل و پنج کیلو فلسطینی را قسمت کنند به چند اسرائیلی می رسد؟

عندلیب وقتی می رفت به مادرش گفت « های مادر. امروز خواستگار برایم می آید. هوایم را داشته باشی ها. خب؟»

بعد بلند خندید.  مادرش هم خندید. وقتی هم می خواست مسئله اش را بپرسد فکر کرد الان همه ی بازار به ش می خندند. عندلیب بیست سال عمرش بود و چهل و پنج کیلو وزنش. درس زیادی نخوانده بود و در کارگاهی خیاطی کار می کرد تا روزگارش را بگذراند. عندلیب گه گاه فکر می کرد اگر این مسئله ی لعنتی نباشد، شاید بتواند زندگی کند و مانند اسمش، عندلیب، آواز بخواند. اما مسئله ی لعنتی بود و نمی گذاشت.

مسئله آخر عندلیب را با خودش برد.

تا یک قطره خون از ضخم های یک مرد جنگی می چکد عندلیب زنده است و فلسطین نفس می کشد.



کلمات کلیدی :
  نوشته شده در  یکشنبه 85 خرداد 28ساعت  9:23 صبح  توسط عشاق                نظرات دیگران()
آدرس مستقیم این نوشته


لیست کل یادداشت ها
خیبری ساکته،دود نداره سوز داره
برای دل تنگی خودم
جلوه ای از عبادت امام رضا علیه السلام
کلنا عباسک یا زینب...!
اسلام علیک یا ابوتراب
برای مرغ سحر رسانه ملی، فرزاد جمشیدی
حماسه حضور
جانستان بلوچستان (قسمت نهم)
برگرد(خیبر)
کاش نماز عیدفطر را به امامت مولای غریبمان اقتدا کنیم؟
من و شلوارم...
جانستان بلوچستان (قسمت هشتم)
روح جهاد و اخلاص مرزی نمیشناسد.
جانستان بلوچستان (قسمت هفتم)
عاشق شدیم و عاشق حیران ما شدند
[همه عناوین(201)][عناوین آرشیوشده]