بارآلها يار زهرا ، ديده ازخون شويد امشب
با دل خون فزت و رب، الكعبه را مي گويد امشب
*****
آسمانها پر زماتم ، ديده گريان گشته خاتم
اينچنين عزم سفر كرد ، اولين مظلوم عالم
*****
پيك عشق و مهرباني ، كرده عزم رهسپاري
در عزايش شد سپهر ، ديده گلها بهاري
*****
در خزان بيقراري ، زينبش در آه و زاري
آتش دل شعله ور شد ، اشگ غم آيد به ياري
*****
صحن محراب در عزاي ، حيدرامشب لاله گون است
فرق مولا گشته منشق ، صورت او غرق خون است
*****
سينه اش از غم لبالب ، ذكر او يارب و يا رب
ازغم و اندوه حيد ، خون دل كلثوم و زينب
*****
اشگ هاي گرم مولا ، از براي دخترش بود
در دم اخر غم او ، ناله هاي زينبش بود